ادبیات داستانی ایران بدون نوشتههای کردزبانان قطعاً چیزی کم دارد! کردهای ایران آفرینشگر داستانهایی خواندنی و ماندگار در ادبیات فارسی هستند. من مخصوصاً بازتاب دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی را در داستانهای کردزبانان دوست دارم که گل سرسبدشان علیاشرف درویشیان عزیزم است.
داستانهای مردمان کرد انسان و طبیعت و حیوان را هر سه با هم دارند و به نظرم زیباییاش این است که هر سه نیز سهمشان به یک اندازه است. «گل خاص»، اثر منصور یاقوتی، یکی از زیباترین مجموعهداستانهایی است که از کردزبانان ایران خواندهام. این کتاب در ۷۵ صفحه بهکوشش نشر جاوید در سال ۲۵۳۵ شاهنشاهی (اگر منهای ۱۱۸۰ کنید، تاریخ شمسی به دست میآید) منتشر شده است. و سه داستان به نامهای گل خاص و کوچه و بغض دارد.
در هر سه داستان این مجموعه دگرگونی جامعه و جانکندنش برای گذار از سنتها به سمت نخستین نمادهای مدرنیسم مشهود است. از میان این سه داستان، گل خاص را بیشتر دوست داشتم. و دوست دارم آن را به عنوان یادگاری دلنشین از ادبیات کردهای ایران برای همیشه به خاطر بسپارم. گل خاص داستانی انسانی است. یاقوتی در این داستان سرشته با احساسات انساندوستانه گوشههایی غمناک از رنجوری زیست مردم کرمانشاه را در دهۀ ۱۳۵۰ شمسی روایت میکند.
ماجرا از این قرار است که عمو کاظم اسبی پیر و نزار دارد که هر روز گاری کهنه و زهواردررفتهاش را به آن میبندد تا به هر طریقی شده شب با کمی پول به خانه برگردد. عمو کاظم با بانو، همسرش، و فریدون و زمانه، بچههاش زندگی میکند. بیست سال تمام کار و بار عمو کاظم سالخورده همین بوده، اما حالا مأموران شهرداری قصد دارند که چهرۀ شهر را دگرگون کنند. یکی از اولین اقداماتشان هم این است که چرخیدن در شهر با چهارپا و گاری ممنوع شود.
هر روز نوبت به چند نفری از مردان گاریچی میرسد که کسبوکارشان را تعطیل کنند. عمو کاظم با ترس و دلهره روزها را سر میکند تا ببیند کی نوبت به او میرسد. یکی از زیباترین جنبههای این داستان، نشاندادن عمو کاظم در دنیای انتظار است. در این مدت همصحبتی و همدردی بانو با عمو کاظم و دلسوزی فرزندانش نسبت به او، بهخصوص داستاننویسی فریدون گیرایی و تأثیر عمیقی بر خواننده دارد. در همین دنیای انتظار است که به ترسها و احساسات پنهان عمو کاظم به دنبال تهدیدشدن شغلش، تنها منبع و حرفهای که میتواند با آن پولی در بیاورد و بالاتر از همه عشقش پی میبریم.
اوج زیبایی و غمانگیزی این انتظارات درددلهای عمو کاظم با اسب و گاریاش است؛ اسبی که دوست دارد از این بهبعد با وجود نداری خوراک بهتری جلویش بگذارد و گاری قدیمی که دلش میخواهد چرخش را عوض کند و رنگ و رویی دیگر به آن بدهد. نهفقط بیداری که در خوابهای عمو کاظم هم گل خاص سر در میآورد: «در دومین خوابش، دومین کابوسی که او را از جا پراند، حاجی یداله گل خاص را به بیابانهای دباغخانه برده بود. پای کوه بلندخشکی چند نفر آمدند و دست و پای اسب را بستند. حاجی با هفتتیر به پیشانی حیوان شلیک کرد. گل خاص دست و پا میزد و خون توی چشمش میرفت. شیهۀ عظیم گل خاص بیابان را پر کرده بود. از شیهههای وحشتناک گل خاص بود که عرق کرده و مضطرب از جا پرید...» گل خاص نام اسب عمو کاظم است و به کردی یعنی گل خوب. خواننده نیز باید با این انتظار همراه شود تا بداند عمو کاظم و اسب و گاریاش چه سرنوشتی پیدا میکنند.
مجموعهداستان «گل خاص» تلاشی جدی دارد تا تصویر رنج مردمان کرمانشاه را در دوران پهلوی دوم و در پی اصلاحات این حکومت برای تغییردادن چهرۀ شهرها نشان دهد. «گل خاص» مجموعهداستانی است که تأثیر سیاستهای فرادستیها را بر زیست روزمره و نان شب فرودستیها روایت میکند. این مجموعه برگهایی از تاریخ نوسازی ایران است که در قالب داستانهایی پرکشش بازگو میشود. منصور یاقوتی عزیز، ممنونم. زیبا بود و زیبا بود.